تحلیل کنش سیاسی از بیرون بدون فهم تجارب زیسته کنشگران و شرایط اجتماعی و فرهنگی دخیل در آن ما را به خطا رهنمون میکند. از جهت دیگر از آنجا که کنش سیاسی منطقی در اجتماعات محلی بستر ساز شکلگیری پارلمان قوی و مجلس کارآمد است، و بدون مجلس کارآمد تصور دولت کارآمد و پاسخگو، تصوری غیرمنطقی است بنابراین ضرورت دارد اجتماعات محلی با توجه بیشتری مورد مداقه قرار گرفته تا مختصات کنشگری سیاسی و چگونگی عمل تشکیلات و نهادهای سیاسی مانند احزاب، انتخابات و... که بستر و مجرای کنش سیاسی هستند، بهتر شناخته شوند، اگر چه مطالعات زیادی در ارتباط با مشارکت سیاسی در مناطق قبیلهای- فضای قومی- صورت گرفته است، اما بهدلیل نگاه از بیرون و اتخاذ رویکرد تقلیل گرایانه قادر به شناخت بسترهای کنش سیاسی در این فضاها نبودهاند، مطالعه حاضر با اتخاذ رویکردی ترکیبی و مبتنی بر نوعی رئالیسم انتقادی درصدد شناخت مختصات کنشگری سیاسی احزاب در فضاهای قومی و قبیلهای انتخاباتی استان لرستان بوده است.
با توجه به نتایج به دست آمده؛ هر چه سطح رضایتمندی از احزاب سیاسی چه در سطح ملی و چه در سطح محلی بالاتر برود، امکان این که نوع کنش انتخاباتی مردم استان لرستان عقلانی – حزبی شود، بیشتر و هر چه سطح رضایتمندی از احزاب سیاسی چه در سطح ملی و چه در سطح محلی پایین باشد، امکان این که نوع کنش انتخاباتی مردم استان لرستان سنتی – سلیقه ای شود، بیشتر است. یافتههای تحقیق نشان میدهند که تعیینکنندههای ساختاری مانند، فقر، بیکاری، فقدان نهادهای حمایتی مدرن، ساختار سنتی قبیلهای، ناکارآمدی احزاب و فقدان غریبگی اجازه کنش سیاسی در معنای متعارف آن از کنشگران سلب نموده است. به عبارت دیگر تحت تأثیر این متعینهای ساختاری اجتماعی و اقتصادی، قبیلهگرایی و طایفهگرایی بر جامعه مورد مطالعه سیطره یافته است.
فقدان پایههای اجتماعی و اقتصادی برای تشکیل احزاب، منجر به شکلگیری احزاب صوری در استان شده است به نوعی که علیرغم وجود رسمی احزاب، بیشتر یک صورت بدون روح مورد نیاز یعنی پایبندی به آرمانها و مرامنامهها وجود دارد. در بسیاری از موارد احزاب حتی حاضر به فراخوان عمومی برای عضویت نبوده و در برخی مورد حزب به عنوان یک ساز و کار مدرن براساس روابط خویشاوندی شکل میگیرد. در کنار عدم حضور مثبت تعیینکنندهای ساختاری حامی فعالیت سیاسی، قبیلهگرایی و تحزب صوری زمینه را برای نوعی کنشگری کور فراهم کرده است که در برخی از موارد بنا بر یافتههای کیفی تفاوت چندان بین مدیران اصولگرا و اصلاحطلب از نظر عملکرد، سیاستهای اجرایی، طرح مطالبات مردم وجود ندارد و احزاب و فعالان سیاسی فاقد هرگونه برداشت روشمند از سیاست و طرح و برنامه سیاسی هستند. شرایط توضیح داده شده فوق منجر به فرسایش سرمایه اجتماعی احزاب شده است به عبارت دیگر احزاب در دو جهت هم درون حزبی به دلیل غلبه نگاه ابزاری و در برون حزب از منظر مردم و علاقمندان به ساحت سیاسی به دلیل کنشگری کور، و به دلیل قبیلهگرایی و عدم حمایت از اعضاء خود و ترجیح منافع خاص گرایانه بر آرمانها و اصول خود با بحران بیاعتمادی مواجه شدهاند. مؤلفههای مذکور در کنار هم و در قالب یک مدل به «شکست سیاست تحزب مدرن و احیا تحزب طایفهای/ قومی» شدهاند.
از جمله راههای خروج از این وضعیت، عقلانی کردن سیاست و زدودن بیمیلی و بدبینی از سیاست در نزد مردم است. همچنین کینه زدایی از سیاست و سیاست زدایی از فرهنگ و جامعه ضروری ترین اقدامی است که بایستی در فرایندهای جامعه پذیری مورد توجه ویژه قرار گیرد.
واژگان کلیدی: سیاست، تحزب، انتخابات، فضای قومی، لرستان
مجری طرح: سامان یوسفوند
همکاران طرح: علی ایار، علی یوسفوند، بهزاد رشنودی
ناظر طرح: نورالدین اله دادی
سال: ۱۳۹۶